هر سال در هر گوشه از دنیا اغلب ما در مراسم سال نو شرکت میکنیم. این مراسم فقط برای خوردن و آشامیدن و پایکوبی در کنار عزیزانمان نیست، برای مرور گذشتهها و حتی قدردانی از نعماتی که هم اکنون داریم نیز نیست. سنت سال نو درواقع برای آن است که تصمیم بگیریم تغییر کنیم؛ برای آن است که با خودمان عهد ببندیم کاری جدید یا متفاوت انجام دهیم. فرقی نمیکند بخواهیم شرایط مالی خود را بهبود ببخشیم یا روابطمان را با دیگران؛ به ظاهر خود برسیم یا شغلمان را تغییر دهیم، همه ما بهدنبال هدفی مشترک هستیم. هدف این است که میخواهیم سال پیش رو بهتر از سال گذشته باشد.
پس چه اتفاقی میافتد؟ چرا عهدی که با خود میبندیم به چشمبرهمزدنی رنگ میبازد؟ چرا اکثر ما نمیتوانیم به اهداف خود برسیم؟ چرا همه آن اهداف تا ماه بعد به کلی فراموش میشوند؟ آیا به این دلیل است که آنچه را تا ماه قبل میخواستیم دیگر نمیخواهیم؟ آیا اهداف و خواستههای ما تغییر میکنند؟ آیا تسلیم شدهایم و از خواستهی خود انصراف دادهایم یا همهی آنها را در دستمال حریر پیچیده و دور انداختهایم؟ تا به حال فکر کردهاید شاید دلیل موفق نشدن ما تنها این باشد که برای این اهداف برنامهریزی نمیکنیم یا ابزار و شرایط لازم برای به سرانجام رسیدن آنها را مهیا نمیسازیم؟
0 نظر