فصل نخست به روانشناسی پدیده سلبریتی و آسیبشناسی خودشیفتگی میپردازد و فصل دوم، وضعیت روانشناختی کسانی را بررسی میکند که از شهرت دیگران به وجد میآیند و به معنایی عامتر، در فرهنگ سلبریتی زندگی میکنند. فصل سوم تاریخ مختصری از مفهوم سلبریتی ارائه میدهد. کار در فصل چهارم به بررسی بعضی مفاهیم نظری فروید و وینیکات میپردازد که زیربنای مهمی برای بررسی پویاییهای روانشناختی شهرت به دست میدهند و در فصل پنجم، نظریه جامعتری در باب ریشههای ناهشیاری ارائه میدهد که زمینهساز شهرتپرستی و شهرتطلبی هستند. کتاب در فصل ششم با بررسی پویاییهای روانی پدیده سلبریتی و شهرت و با این مدعا به پایان میرسد که ای بسا دیده شدن و به رسمیت شناخته شدن از سوی اعضای خانواده و دوستان و در بستر امن زندگی خانوادگی، بهترین راه اشتهار و سلبریتی بودن باشد.
جنون شهرت نظریهای روانکاوانه در باب ریشههای وسواس ما با شهرت ارائه می کند. مطالعه این کتاب برای رواندرمانگران و پژوهشگران روانکاوی و نیز، برای خوانندگانی که به روانشناسی شهرت علاقه دارند، حائز اهمیت خواهد بود.
قسمتی از کتاب:
فروید که مقداری مرفین تزریقی برای تسکین درد جسمانیاش دریافت کرده بود، حوالی ساعت سه صبح شنبه، ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ در اتاق کارش و پس از یک و نیم دهه جدال با سرطان در لندن از دنیا رفت (شور، ۱۹۷۲).
خبر در گذشت فروید به سرعت در سراسر جهان پیچید و پوشش خبری وسیعی در مطبوعات و رادیو جلب کرد. برادرزادهاش هری فروید، در حال قدم زدن در تایمز اسکوئر نیویورک بود که خبر مرگ عموی نامدارش را شنید. روانپزشک سرشناس انگلیسی، پرفسور دنیس هیل، به یاد میآورد که وقتی بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (بی. بی. سی.) خبر درگذشت فروید را در بخش خبری رادیو اعلام کرد، گروهی از کارگران یدی در قهوهخانهای در جنوب لندن و حوالی بیمارستان مادزلی، کلاههای متحدالشکلشان را به نشانه احترام از سر برداشتند (مصاحبه با جاناتان پِدِر، ۲۲ اکتبر ۱۹۹۶).
0 نظر