خستگی ممکن است به صورت خلق پایین (خستگی، فرسودگی، رخوت) یا عدم تمرکز
ذهنی (حواسپرتی، درماندگی، ناراحتی) یا یک وضعیت ناخوشایند بدنی مانند
سردرد، تنش و دردهای مبهم در عضلات و مفاصل احساس شود. خستگی شامل اختلالات
خلقی روزمره و اختلال در کیفیت زندگی نیز میشود و در موارد شدید ممکن است
به صورت خستگی فیزیکی، ناتوانی در انجام هرگونه فعالیت، بیانگیزگی عمیق
یا افسردگی احساس شود. از نظر فعالیتهای شناختی، خستگی با مشکلاتی در
زمینۀ انجام - یا حتی شروع - وظایف مرتبط است، بهویژه در مواردی که فرد
باید سطح بالایی از تلاش را برای مدت طولانی حفظ کند. علاوهبر این، خستگی
(به همراه سردرد و سرماخوردگی) جزو شایعترین مشکلات سلامت در کلینیکهای
مراقبت اولیه در کشورهای غربی است.
چگونه است که حتی وقتی به نظر
نمیرسد کار زیادی انجام دادۀ باشیم، احساس خستگی میکنیم؟ چگونه است که در
برخی شرایط به سرعت بهبود پیدا میکنیم، اما در برخی شرایط نه؟ چگونه است
که فرسودگی ناشی از یک روز کاری سخت، با دویدن یا رفتن به باشگاه از بین
میرود؟ چرا برخی از فعالیتها باعث میشوند که احساس خستگی کنیم، اما برخی
دیگر که به همان اندازه یا حتی بیشتر انرژی بر هستند، باعث نمیشوند که
احساس خستگی کنیم؟ در کل خستگی چیست و چگونه است که چنین نقش مهمی را در
زندگی روانی ما ایفا میکند؟ آیا خستگی کارکرد تطبیقی دارد یا صرفاً وضعیتی
ناشی از عدم موفقیت در فرایند طبیعی مدیریت انرژی است؟ یا اصلاً یک مقولۀ
کاملاً جداست؟
تمرکز اصلی این کتاب بر پژوهش های روانشناسیتجربی در
زمینۀ خستگی ذهنی یا شناختی و ابعاد مختلف آن است. این ابعاد نه تنها شامل
خستگی ناشی از فعالیت ذهنی است، بلکه مسائل مربوط به اختلالات خواب و کار
فیزیکی و خستگی جسمی را نیز شامل میشود. البته ، مشخص است که خستگی ناشی
از کمبود خواب با نیازها و مکانیزمهای خاص مغز مرتبط است، و یا خستگی
فیزیکی شامل مطالبات عضلانی و متابولیکی است که بسیار فراتر از مطالبات
مربوط به انجام کارهای شناختی است. با این حال، مؤلف معتقد است با اینکه
به نظر میرسد اشکال مختلف خستگی دارای علل، زمینهها و شیوههای بروز
متمایزی هستند، نحوۀ ایجاد یا رفع خستگی ذهنی نقش مهمی را در تمام آنها
ایفا میکند.
0 نظر