«چرا آدمهای خوب کارهای بد میکنند»، کند و کاو قدرتمندی در رابطه با نیروهای پنهانیست که ما را به انجام کارهایی باورنکردنی برای ویرانی و تباهی خود وامیدارند. همگی ما این داستانها را شنیدهایم. این داستانها در اخبار شبانگاهی، صفحۀ اول روزنامهها و عناوین خبری هفتهنامهها به نمایش درمیآیند: قهرمان مسابقات المپیک پس از متهم شدن به تزریق استروئید از نظرها میافتد، سخنگوی مذهبی تلویزیون در رابطه با فحشا دستگیر میشود، آموزگاری با یکی از شاگردانش رابطه برقرار میکند، ستارۀ بازی بیسبال بر سر مسابقات خود شرطبندی میکند. اینها نمایش اجتماعی آدمهای خوبیست که به بیراهه کشیده شدهاند و مشغلۀ فکری مردم ما هستند. اما بی آن که بدانیم، رفتارهای باورنکردنی ستمگرانه و خودویرانگرانۀ بیشمار دیگری نیز در پیرامون ما در جریان است: جراح و چشمپزشک موفقی که پول شهریۀ فرزندانش را در قمار میبازد، مقام دولتی که رشوه میگیرد، مادر عضو انجمن اولیا و مربیان مدرسه که روابط ناشایستی دارد، مدیر بیمارستان که در حسابهای بیمه تقلب میکند یا مدیر مالی که به حسابسازی برای مراجعهکنندگان خود میپردازد. اینها کسانی هستند که از نظر بیشتر نزدیکان خود آدمهای خوبی به شمار میآیند. چنین اشخاصی، خلافکاران متعارف یا روانی یا جامعهستیز نیستند که بنا بر پیشینۀ آنها بتوانیم رفتار غیر اخلاقی را از ایشان انتظار داشته باشیم. اینها کسانی مانند من و شما هستند؛ آدمهایی که در آغاز، رؤیاهای بزرگی برای آیندۀ خود داشتند. اما با وجود داشتن نیت خوب، این به اصطلاح آدمهای خوب، کارهای بسیار بدی انجام میدهند و معمولاً حتی نمیدانند چرا.
0 نظر