کودک و مهارت های زندگی (خراب کاری گرگ ها : ابراز احساسات)
کد شناسه :3566
کودک و مهارت های زندگی (خراب کاری گرگ ها : ابراز احساسات)
موجود نیست

مادربزرگ کنار «ستاره» نشست و داستان خود را این‌طور شروع کرد: در جنگل سبز، گرگ مغروری زندگی می‌کرد که اهالی دهکده دل خوشی از او نداشتند. اما «قهوه‌ای»، دختر گرگ، خیلی مهربان و دوست‌داشتنی بود. او به علت کارهای بد پدرش نمی‌توانست با بچه‌های دهکده هم‌بازی شود و همیشه تنها بود تا این که یک روز نزد هدهد دانا رفت و هدهد به او پیشنهاد داد که باید در حضور همة اهالی دهکده پدرش را متوجة اشتباهش بکند. سپس قهوه‌ای تا روز جشن سیب‌چینی صبر کرد. آن روز وقتی با پدرش به میدان اصلی رسیدند، پدر شروع به خوردن شربت‌های اهالی دهکده کرد که ناگهان قهوه‌ای فریاد زد و پدر را متوجة اشتباهاتش کرد. پدر نیز تصمیم گرفت که دیگر کسی را اذیت نکند و پرسیمرغی را که از سال‌ها پیش نزد خود نگاه داشته بود به قهوه‌ای هدیه کرد. کودکان در این داستان تربیتی می‌آموزند که می‌توانند ابراز احساسات کنند و دیگر این که انسان خوب اشتباهاتش را می‌پذیرد و هیچ‌گاه آن را تکرار نمی‌کند. 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر