درباره ی داستان :
فردای آن روز بچه مار دوباره سراغ باغ میوه ها رفت تا زندگی حشره های عجیب را بررسی کند . وقتی به ان جا رسید با تعجب دید که برگ های درختان سوراخ و زرد شده است. روی تنه ی درختان پر از حشرات عجیب بود که لا به لای شاخه ها و برگ ها می لولیدند. هیس هیس ، خیلی نگران شد و با سرعت به سمت خانه خزید تا ماجرا را برای پدرش تعریف کند ...
0 نظر