ارتباط بین هر والد و کودک، موضوعی بسیار شخصی و خصوصی است. این عقیده که به هر والدی ابزارهایی بدهیم که چطور در ارتباطی نزدیک با فرزندش صحبت کند، به نظر ما اقدام درستی نمی آمد. در اولین کتابمان، والدین آزاد، بچه های آزاد، سعی ما بر آموزش دادن یا وعظ کردن نبود، ما داستانی برای گفتن داشتیم. سال ها با دکتر هایم جینوت روان شناس کودک در کارگاه های آموزشی همکاری کردیم، که این همکاری به شدت در زندگی مان مؤثر بود.
ما مطمئن بودیم اگر داستانی گفتیم که چطور مهارت های جدیدمان روشی را که با بچه هایمان و خودمان رفتار می کردیم تغییر داده است، خوانندگان ما جوهر اصلی موجود در پشت این مهارت ها را درک خواهند کرد و مهارت های خودشان را شکل خواهند داد.
این روش تا حدودی کارآیی داشت. بسیاری از والدین مفتخرانه برای ما نامه نوشتند که توانسته اند فقط با خواندن تجربه های ما در خانه شان، به نتایج مثبتی برسند. اما نامه های دیگر هم از راه رسید – لب»... از آن نوع موضوعات که به آنان در آموختن گام به گام مهارت ها کمک کند.
تا مدتی این پیشنهاد را به طور جدی در نظر داشتیم، اما مقاومت اولیه مان باعث می شد از فکر آن منصرف شویم. به علاوه، ما به شدت مشغول سخنرانی ها و کار در کارگاه هایی آموزشی بودیم که ما را برای مسافرت های کاری مان آماده می کرد.
در طول چند سال بعد، به منظور برگزاری کارگاه های آموزشی برای والدین، معلمان، مدیران مدارس، اعضای بیمارستان ها، نوجوانان و مربیان کودک، به سراسر کشور سفر کردیم. به هر جا می رفتیم، مردم تجارب شخصی شان را در مورد این مهارت های جدید ارتباطی – تردیدهایشان، ناکامی هایشان و شور و اشتیاق شان - با ما در میان می گذاشتند.
0 نظر