کتاب نیمه تاریک وجود از بخشی از وجود شما سخن میگوید که بهروی آن چشم بسته و نادیدهاش گرفتهاید؛ بخشی از خود شما که بدون پذیرش آن هیچگاه کامل نخواهید شد و به یکپارچگی دست نخواهید یافت. دبی فورد در این اثر به شما یادآور میشود که هر یک از ویژگیهای انسانی همچون موهبتی خداداد هستند که کاربرد و نقشی خاص در ابراز خویشتن حقیقی ما دارند؛ ازاینرو تقسیمبندی آنها به خوب و بد از دیدگاه تنگ و بستهٔ ما سرچشمه میگیرد و تنها به محدودیتمان در هماهنگی با جریان سرشار و پرتکاپوی هستی میانجامد. او با شرح نمونههایی زنده، شفاف و تکاندهنده از تجارب خود و مراجعهکنندگانش، چشمها را به بیکرانگی وجود انسانی میگشاید و اثبات میکند که همان بخشهای مطرود وجودمان گنجهایی مدفون در تاریکی هستند که چنانچه آنها را بجوییم و بیابیم، میتوانیم از دایرهٔ سرگشتگی تکرار شکستها، ناامیدیها و درجازدنها در زندگی خود فراتر رویم و آنگونه که شایسته هستیم، زندگی کنیم.
کتاب نیمه تاریک وجود چگونگی قرارگرفتن در جایگاه دیگران و نرمشپذیری در برابر رفتارها و واکنشهای آنها را در وضعیتهای گوناگون به ما میآموزد؛ بهگونهای که درک کنیم و بدانیم شاید اگر ما بهجای آنها بودیم، در شرایطی یکسان، برخوردی همسان داشتیم. تمرینها و پرسشهای پایانی هر فصل به درستی نشانگر آن است که آموزههای صرف نمیتواند موجب دگرگونی بنیادین در رفتارهای عادتی ما باشد و با اجرای دقیق آنهاست که میتوان در قفلشدۀ نهانخانۀ درون را گشود، مواهب نهفتۀ آن را در آغوش گرفت و در زندگی خود جاری کرد.
0 نظر